صبح روز سهشنبه، ۱۳دی ماه امسال ساکنان شهرک شهدای میبد واقع در استان یزد با دیدن دود و شعلههای آتش که از یکی از واحدهای مجتمع یاس زبانه میکشید با آتشنشانی تماس گرفتند. هرچند در کوتاهترین زمان ممکن آتشنشانان خود را به محل حادثه رساندند اما شعلههای آتش گسترش یافته و تقریبا یکی از واحدها که در طبقه سوم قرار داشت را فرا گرفته و حتی به راهرو و واحد مجاور نیز سرایت کرده بود. هیچکس فکرش را هم نمیکرد که در خانهای که کانون آتش است کسی حضور داشته باشد اما شواهد نشان میداد که در آنجا دختری ۴ساله به تنهایی حضور دارد و پدر و مادرش سر کار هستند. با وجود این اما زمانی که آتشنشانان قصد داشتند برای نجات دختربچه وارد عمل شوند پی بردند که مرد همسایه با ازخودگذشتگی به دل آتش زده تا دختر کوچولو را نجات دهد اما خودش در میان شعلههای آتش گرفتار شده است. آتشنشانان همزمان با تلاش برای مهار آتشسوزی وارد مهلکه شدند و همسایه فداکار را که دچار سوختگی شدیدی شده بود بیرون کشیدند و در یکی از اتاقهای خانه نیز با پیکر بیجان دختر ۴ساله که بر اثر استنشاق دود و گازهای سمی دچار خفگی شده بود مواجه شدند تا این ماموریتشان پایان تلخی داشته باشد.
در بیمارستان
مرد فداکار که جلال خنفری نام داشت توسط امدادگران اورژانس به بیمارستانی در میبد منتقل شد اما شدت سوختگی او به حدی بود که نیاز به درمانهای تخصصی داشت. در این شرایط بود که ساعتی بعد به بیمارستان شهدای محراب یزد منتقل و در بخش مراقبتهای ویژه بستری شد. دکتر سیدعلیرضا پورمازار، رئیس بیمارستان شهدای محراب یزد درباره میزان جراحات این مرد به حادثه ۲۴ میگوید: با وجود انتقال این جوان به بیمارستان امام جعفر صادق میبد، اما با توجه بهشدت سوختگی بالای ۹۰درصدی او و سطح هوشیاری۳ به بیمارستان سوختگی شهدای محراب یزد منتقل شد و همکارانم همه تلاش خود را برای نجات او بهکار گرفتند. او ادامه میدهد: بررسیهای دقیقتر نشان میداد که مرد فداکار دچار سوختگی ۹۸درصدی شده است و بلافاصله در بخش آیسییو سوختگی بستری شد. شرایط درمان چنین مصدومانی بسیار سخت است. چرا که در معرض انواع عفونتها قرار دارند. با وجود این همه تلاشهای خود را انجام دادیم اما در نهایت او صبح دوشنبه پس از چند روز تحمل درد بهدلیل شدت جراحات وارده جان خود را از دست داد.
خانوادهای که عزادار شد
جلال خنفری، برای نجات دختر ۴ساله همسایه به دل آتش زده و از جان مایه گذاشته بود. حالا با گذشت چند روز از فداکاری جلال، همه در میبد درباره او و کار بزرگش صحبت میکنند. روز گذشته وقتی در بیمارستان یزد خبر فوت او اعلام شد، خانوادهاش آنچه را که میشنیدند باور نداشتند. همسر جلال باورش نمیشد که شوهرش حالا دیگر او و تنها فرزندشان را تنها گذاشته است. خواهر همسر جلال، که دختر عموی او هم بود در شرایطی که از فوت پسرعمویش سخت متاثر بود به سختی چند جملهای درباره او و حادثه آتشسوزی با حادثه ۲۴ صحبت کرد. او در اینباره میگوید: ما اهل خوزستان هستیم اما از سالها قبل در میبد ساکن شدهایم. جلال ۳۹سال داشت و در کارخانه تولید کاشی کار میکرد. او شب قبل از حادثه شیفت بود و صبح برای استراحت به خانه آمده بود. آنها در طبقه سوم زندگی میکردند و در همسایگی آنها خانوادهای ۴نفره ساکن بودند. پدر و مادر این خانواده هر دو شاغل بودند و یکی از فرزندانشان نیز مدرسه میرفت اما دختر ۴سالهشان در خانه تنها میماند. او ادامه میدهد: روز حادثه بهدلیل آلودگی هوا مدرسهها تعطیل بود اما کودکی که مدرسه میرفت این موضوع را نمیدانست. او به مدرسه رفته و وقتی با در بسته مواجه شد به خانه برگشته بود اما خواهر ۴سالهاش خواب بود و هرچه او در میزد دختربچه نمیشنید که در را باز کند. او در خانه خواهرم را زده بود و خواهرم هم او را به خانه برده و گفته بود تا وقتی خواهرت بیدار شود در خانه ما بمان.
این زن در ادامه میگوید: آنها همان موقع صدای داد و فریاد یکی از همسایهها را میشنوند که میگفت خانه آتش گرفته است. ظاهرا خانه همسایه خواهرم که فرزندشان به خانه آنها آمده بود در داخل دچار آتشسوزی شده و دود از پنجرهها به بیرون میزد. پسرعمویم وقتی سرو صدا را شنید بیدار شد و به راهرو آمد تا کاری کند. او میدانست که دختر ۴ساله همسایه در خانه تنهاست و با وجود آتشسوزی خانهشان جان او در خطر است. او ابتدا در خانه همسایه را شکست و وارد آنجا شد. آنطور که خواهرم میگوید موقع باز شدن در دود زیادی به راهرو آمد و این موضوع نشان میداد آتشسوزی گستردهای در خانه ایجاد شده است. جلال با شجاعت زیادی وارد خانه شد تا شاید بتواند دختربچه را نجات دهد اما خودش هم در بین دود و آتش گرفتار شد و زمانی که آتشنشانان به آنجا رسیدند جلال دچار سوختگی شدیدی شده و دختر بچه نیز جانش را از دست داده بود. این زن ادامه میدهد: با وجود سوختگی شدید جلال او به بیمارستان سوختگی یزد منتقل شد و امیدوار بودیم که نجات پیدا کند اما صبح دوشنبه وقتی خبر دادند او فوت شده دنیا روی سرمان خراب شد. او مرد با معرفت و خانواده دوستی بود و تلاش میکرد که به همه کمک کند و جانش را هم پای کمک به دیگران از دست داد و حالا جایش بیشتر از همیشه خالی است.