به گزارش حاشیه خبر به نقل از ایسنا،بهمن حسینپور دشتگلی که پیشتر به عنوان سفیر ایران در تانزانیا، اتیوپی و ترکیه فعالیت کرده است، فردی ورزشی است که سابقه عضویت در فدراسیون گلف از بدو تاسیس را دارد. وی همچنین اهل تنیس بازی کردن و سوارکاری است. همه این موارد یک طرف اما نقطه عطف مصاحبه با وی ماجراهای سیاسی است که در طول دوران فعالیت وی در کشورهای مختلف به واسطه ورزش رقم خورده است؛ از روابط دوستانه با نخست وزیر و رییس جمهور اتیوپی گرفته که در نهایت منجر به خرید هواپیماهای آمریکایی میشود تا دوستی ورزشی با مقامات کشور ترکیه که روابط ورزشی ایران و این کشور را بهبود بخشید. وی همچنین به سرنوشت گلف در ایران قبل و بعد از انقلاب اشاره میکند و از تعطیلی این رشته ورزشی به دلیل برچسب طاغوتی بودن میگوید و در عین حال به فعالیت مجدد این رشته ورزشی در کشور به دلیل مهمی از جمله غیر شرعی نبودن و پوشیده بودن لباس ورزشکاران میپردازد.
در ادامه مشروح کامل گفتوگوی ایسنا با بهمن حسینپور یکی از بنیانگذاران گلف پس از انقلاب در ایران آمده است که در ادامه میخوانید.
از خود و خانوادهتان بگویید و توضیح دهید چه شد که بین این همه رشته ورزشی به گلف روی آوردید؟
متولد شهر مسجدسلیمان هستم و در یک خانواده ۱۰ نفره که شامل ۷ برادر و ۳ خواهر بود، رشد پیدا کردم. پدرم از پرسنل شرکت نفت بود و بنده تا هفتم دبستان در محله بی بیان که نزدیک باشگاه گلف بود، زندگی کردم و پس از آن به مرکز شهر منتقل شدم و بعضا از مرکز شهر به دلیل علاقهای که داشتم پیاده به سمت باشگاه گلف می رفتم. اصولا افرادی که در محله بی بیان ساکن هستند با گلف آشنا هستند. عده ای آنجا مشغول به کار بودند و فرزندان خود را همراه می بردند چرا که خارجی ها برخی افراد را به عنوان کارگر در اختیار می گرفتند و اینگونه گلف یاد می گرفتند.
از دوران دبستان گلف را به همراه برادرانم یاد گرفتم، پدرم گلف باز نبود اما برادرانم اهل گلف بودند و بنده نیز به تبع آن ها یاد گرفتم. برادرم شهباز (هرمز) حسین پور سابقه کسب مدال برون مرزی در رشته گلف را نیز در کارنامه داشت اما عمرش به دنیا نبود و در ۴۹ سالگی دار فانی را وداع گفت. دیپلم خود را در مسجد سلیمان گرفتم و به خدمت سربازی رفتم و پس از آن به هندوستان رفتم و ۲ ترم دانشگاه در رشته اقتصاد تحصیل کردم. برادر دیگرم که هفت ماه قبل درگذشت در همان سال ها به آمریکا رفته بود و بنده نیز به تحریک وی به آمریکا رفتم و در رشته اقتصاد حدود یکسال تحصیل کردم اما به دلایل شخصی تحصیل را رها کردم و مجددا به هند بازگشتم. در همان رشته اقتصاد که پیش تر ۲ ترم تحصیل کرده بودم، تحصیلات خود را ادامه دادم و توانستم لیسانس اقتصاد را اخذ کنم.
درگیری هایی طی آن سال ها در هند وجود داشت و با ایرانی ها مشکلاتی داشتند. دولت هند نیز چون آن زمان میانه خوبی با ایران نداشت به همین دلیل دیگر صلاح ندیدم در هند بمانم و در سال ۶۰ با فوقلیسانس ناقص به ایران بازگشتم. میرحسین موسوی آن زمان نخست وزیر بود و با توجه به اینکه به هند آمده بود، نسبت به بنده شناخت داشت. یکی از دوستان تحصیل کرده که بنده را میشناخت، گفت به وزارت امور خارجه برو و آن جا مشغول به کار شو. نزد موسوی رفتم، وی گفت همین جا بمان و در وزارت امور خارجه کار خود را دنبال کن و اینگونه بود که کار خود را در این وزارتخانه آغاز کردم.
اولین ایرانی بودم که بعد از انقلاب به آفریقای جنوبی رفتم. زمانی که برگشتم گزارشهای لازم را ارائه کردم و علی اکبر ولایتی اعلام کرد قصد داریم سفارتخانه در تانزانیا تاسیس کنیم و بنده اولین موسس سفارت ایران در تانزانیا در اواخر سال ۱۳۶۰ هستم. حدود ۸ ماه تک نفره فعالیت خود را به عنوان رییس نمایندگی و کاردار دنبال کردم و سه سال در تانزانیا حضور داشتم تا اینکه سطح روابط ایران و تانزانیا به سطح سفیر رسید. پس از این به ایران بازگشتم و فعالیت خود را در وزارت امور خارجه دنبال کردم. سال ۱۳۶۶ در ۳۱ سالگی نیز به عنوان جوانترین سفیر ایران به اتیوپی رفتم و سال ۱۳۷۰ مجددا به وزارت امور خارجه بازگشتم و حدود ۹ سال در بخش تشریفات فعالیت کردم.
سال ۱۳۷۹ به عنوان سرکنسولگر تا سال ۱۳۸۳ به استانبول رفتم. فوق لیسانس ارتباطات سیاسی را در دانشکده وزارت امور خارجه اخذ کردم. از سال ۸۳ تا ۸۷ به عنوان مدیرکل تشریفات وزارت امور خارجه در دوره خرازی فعالیت کردم و در همین سال به عنوان سفیر ایران در آنکارا انتخاب شدم و تا سال ۱۳۹۱ حدود ۵ سال در این شهر بودم. مجددا در دوران وزارت صالحی به وزارت امور خارجه بازگشتم و به عنوان مدیرکل امور تشریفات فعالیت کردم. در ادامه دوران کاری خود به عنوان معاون تشریفات نهاد ریاست جمهوری از سال ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۷ کار خود را دنبال کردم و حدود ۴۱ سال در دولت فعالیت کردم و توانستم دوره دکتری خود را در رشته مدیریت نیز پشت سر بگذارم.
سال ۱۳۶۲ ازدواج کردم. اصالت بنده بختیاری است و معمولا بختیاریها با نزدیکان و آشنایان خود ازدواج میکنند اما ازدواج بنده و همسرم فامیلی نبود. همسرم در تهران بزرگ شده و از سوی یکی از دوستان معرفی شد و حسب اتفاق با یکدیگر ازدواج کردیم. دارای ۵ فرزند هستم و ۳ دختر و ۲ پسر دارم. علاوه بر این ۲ نوه دارم و ۲ نوه دیگر نیز به امید خدا در مسیر تولد هستند.
ورزش بخش جدا ناشدنی زندگی بنده است. به جز گلف، از کلاس نهم به رشته بوکس علاقمند شدم و حدود ۸ ماه بدنسازی کردم و ۲ سال قهرمان بوکس آموزشگاهی شهر شدم. همین مدارک قهرمانی را با خود به آمریکا بردم و جالب است بدانید معادل ۴ واحد ورزشی لحاظ شد و هر کسی حکم قهرمانی داشت برای وی معادل ۴ ترم لحاظ میکردند.
در دوره دانشجویی خود در آمریکا تنیس یاد گرفتم. در دوران سفارت خود مربی کرهای به بنده تکواندو یاد داد و کمربند قهوهای را دریافت کردم. همچنین با توجه به اینکه بنده عشایر هستم و اسب از زندگی عشایری جدایی ناپذیر است حدود ۴۰ سال نیز سوارکاری میکنم. در یک مقطع زمانی عضو هیات رییسه فدراسیون چوگان بودم و نزدیک به ۳۰ سال از زمان تاسیس فدراسیون گلف، عضو هیات رییسه این فدراسیون هستم.
از گلف بگویید.
مسجد سلیمان شهر اولینها است. برای خیلیها سوال است که چرا به مسجد سلیمان شهر اولینها میگویند؟ اولین چاه نفت نیز در این شهر کشف شده است. انگلیسیها تفریحات خودشان را نیز همراه آوردند و اولین باشگاه گلف نیز در محله بی بیان شهر مسجد سلیمان، نزدیک ۱۰۰ سال پیش توسط انگلیسیها تاسیس شد. اولین مسابقات کورس سوارکاری نیز در مسجد سلیمان برگزار شد و انگلیسیها در رابطه با ورود سوارکاری به ایران پایهگذار بودند.
اما چگونه رشته گلف در ایران فعالیت خود را آغاز کرد؟ یکی از تفریحات انگلیسیها و آمریکاییها گلف بود و آنها حدود ۵ تا ۶ سال بعد از کشف اولین چاه نفت، رشته گلف را نیز در ایران تاسیس کردند. کارگران شرکت نفت و فرزندان آنها در محله “بی بیان” از این مزیت برخوردار بودند که در زمان گلف بازی کردن انگلیسیها شاهد بازی کردن آنها باشند و به همین دلیل اکثر گلف بازان ایرانی اهل مسجد سلیمان هستند چرا که خواه ناخواه جذب این رشته ورزشی میشدند. بنده و آشنایان نیز به همین ترتیب به گلف وصل شدیم. در ابتدا انگلیسیها ایرانیان را به باشگاه گلف راه نمیدادند و تا حدود ۱۰ سال قبل از انقلاب این رویه ادامه داشت. دلیل اول شاید این بود که گلف باز ایرانی نداشتیم و دومین دلیل نیز اینکه انگلیسیها قاعدهای گذاشته بودند که این باشگاه مختص خود آنها است و به همین دلیل ایرانیان را راه نمیدادند. بعدها یکی از کارگران ایرانی که همانجا مشغول به فعالیت بود توانست درس بخواند و دیپلم بگیرد و کارمند شرکت نفت شود و با توجه به اینکه بازیکن خوبی بود برای اولین بار موفق شد به عضویت این باشگاه درآید. پس از وی نیز عضویت سایر بازیکنان ایرانی در این باشگاه باب شد و برخی همچون برادر بنده توانستند عضو باشگاه گلف شوند. شروطی نیز تعیین کرده بودند که فرد حتما باید کارمند عالی رتبه شرکت نفت باشد و حتی شهردار و فرماندار را نیز قبول نمیکردند. برادر بنده از بچگی همراه با پدرم به شرکت نفت میرفت و کارگری میکرد و اینگونه با مشاهده گلف، توانست یاد بگیرد و با توجه به اینکه استعداد زیادی در گلف داشت مجوز حضور در باشگاه گلف را کسب کرد.
بسیاری از کارگران ایرانی که در شرکت نفت فعالیت داشتند میتوانستند از تجهیزات گلف انگلیسیها که دیگر مورد استفاده قرار نمیگرفت، بهرهمند شوند و اینگونه گلف بازی کنند. پس از گلف در آبادان و اهواز نیز تاسیس شدند. دایی بنده چون از مقامات شرکت نفت و قهرمان گلف بود به مدت ۱۲ سال به عنوان رییس گلف اهواز فعالیت کرد. جالب است بدانید بنده به همراه دایی و برادرم قوانین، مقررات و اساسنامه مربوط به گلف را نوشتیم.
بنده نیز به همان ترتیب که سایرین در مسجد سلیمان گلف یاد گرفتند توانستم گلف یاد بگیرم. پس از دیپلم نیز به خارج از ایران رفتم و زمانی که در آمریکا بودم چند بار گلف بازی کردم. دیگر تا زمانی که سال ۶۶ سفیر شدم در اتیوپی گلف بازی نکردم. آنجا یک باشگاه کوچک بود که میتوانستم گلف بازی کنم هر چند بیشتر از گلف در اتیوپی، تنیس بازی میکردم.
زمینهای گلفی که در مسجد سلیمان، آبادان و اهواز احداث شد، استاندارد بود؟
تنها زمین استاندارد گلف ایران، زمین مسجد سلیمان است و زمین گلف استاندارد دیگری نداریم. زمین گلف مسجد سلیمان اما خاکی بود و همچنان خاکی است در حالی که زمینهای گلف خارج از ایران چمن هستند. قبل از انقلاب، شرکت نفت زمین گلف اهواز را چمن کاشت. زمین مسجد سلیمان نیز تا مرحله چمنی شدن پیش رفت اما فرصت از دست رفت. زمین گلف تهران هم چمنی اما متاسفانه ناقص است. گلف اساسا در ایران منحصر به طبقه خاص که عموما هم خارجی بودند، تعلق داشت.
به چه علت بعد از انقلاب، گلف تعطیل شد؟
گلف در ایران بعد از انقلاب به دلیل اینکه با برچسب و انگ طاغوتی بودن مواجه بود، دچار تعطیلی شد. گلف اهواز تبدیل به پادگان نظامی و گلف آبادان نیز کاملا نابود شد. باشگاه گلف مسجد سلیمان هم در اختیار جهاد قرار گرفت و به فعالیتهای خیاطی و آموزشی اختصاص پیدا کرد. البته برخی از زمینهای گلف مسجد سلیمان نیز تخریب شد اما خوشبختانه مجددا ساخته شد تا همچنان با وجود ۱۸ سوراخ، تنها زمین استاندارد ایران باقی بماند.
بگذارید خاطره جالبی را برای شما تعریف کنم. یک روز مدیرکل ارزشیابی وزارت امور خارجه نزد وزیر رفته بود، آن زمان بنده رییس اداره تشریفات بودم. یک نفر که در جلسه و معاون وزیر بود به بنده گفت مدیرکل ارزشیابی نزد وزیر رفته و گفته است “حسین پور را دیگر همراه خود نبرید چرا که ورزشهای طاغوتی انجام میدهد!” وزیر گفته بود “چه ورزشهایی انجام میدهد؟” مدیرکل ارزشیابی مجددا گفته بود “تنیس، گلف و سوارکاری ۳ ورزش طاغوتی هستند که حسینپور همه آنها را انجام میدهد.” وزیر نیز چون با بنده ارتباط خیلی خوبی داشت گفته بود بفرمایید این ورزشها دیپلماتیک است. مدیر ارزشیابی حتی بنده را خواست و گفت “شما در اتیوپی تنیس بازی میکنی؟” گفتم “بله تنیس بازی میکنم.” مجددا پرسید “شنیدهایم با شورت تنیس بازی میکنی؟” گفتم “نه با شورت بازی نمیکنم.” از آمریکا شلوارکی آورده بودم و از این شلوارک استفاده میکردم. به وی گفتم از بنده نپرس که با شورت بازی میکنی بلکه بپرس با چه افرادی بازی میکنی؟ بنده اما تنیس را با نخست وزیر اتیوپی بارها و بارها بازی کردم. کمونیستها زمین تنیسی داشتند که متعلق به مقامات بود و کمتر از وزیر را راه نمیدادند و حتی سفرا نیز اجازه ورود به این زمین را نداشتند. بنده با کلی رایزنی و صحبت کردن توانستم این مجوز را بگیرم که در این زمین تنیس حضور پیدا کنم. آنجا با وزیر مسکن، نخست وزیر، افسران بالا مقام، وزیر خارجه و…بازی میکردم. واقعا ۳ ورزش بعد از انقلاب به دلیل برچسب طاغوتی بودن لطمه خوردند که شامل تنیس، گلف و سوارکاری بودند.
چند وزیر ایرانی را با گلف آشنا کردم و آنها گلف بازی کردن یاد گرفتند. چند وزیر را نیز با سوارکاری آشنا کردم. برخی از مسئولان هنوز هم اسم گلف یا تنیس میآید عقب مینشینند. آنها میترسند و به صورت علنی بازی نمیکنند هر چند که در خفا بازی میکنند!
چه شد که گلف در ایران مجددا فعالیت خود را آغاز کرد؟
گلف بعد از انقلاب تعطیل شد و سوارکاری هم تقریبا تعطیل شد. چندی بعد خوشبختانه مقام معظم رهبری صحبتهایی در مورد سوارکاری داشت و اواسط دهه ۷۰ سوارکاری تا حدودی رواج پیدا کرد. سال ۷۰ از اتیوپی بازگشتم و به همراه دایی و برادر خود کمپینی راه انداختیم تا بتوانیم شرایط را برای فعالیت گلف فراهم کنیم. گلف مسئله شرعی نداشت و لباس ورزشکاران گلف هم کاملا پوشیده است.
گفتیم گلف مشکل شرعی ندارد و لباس ورزشکاران نیز کاملا پوشیده است و حتی خانمها میتوانند به راحتی گلف بازی میکنند. علاوه بر این گفتم عموم بازیکنان گلف از طبقه کارگر هستند و جزء طبقه متوسط و پایین به شمار میروند. از چند نفر از علما نیز نظرخواهی کردیم و خوشبختانه نظر آنها مثبت بود و در نهایت سال ۷۰ موافقت شد تا گلف فعالیت خود را تحت عنوان هیات آغاز کند.
سال ۷۱ بنده به عنوان رییس تشریفات وزارت امور خارجه نزد رییس سازمان تربیتبدنی رفتم. اولین ملاقات خود را با رییس سازمان تربیتبدنی انجام دادیم و اولین گام را برای فعالیت مجدد گلف برداشتیم. گفتیم گلف مشکل شرعی ندارد و لباس ورزشکاران نیز کاملا پوشیده است و حتی خانمها میتوانند به راحتی گلف بازی میکنند. علاوه بر این گفتم عموم بازیکنان گلف از طبقه کارگر هستند و جزء طبقه متوسط و پایین به شمار میروند. از چند نفر از علما نیز نظرخواهی کردیم و خوشبختانه نظر آنها مثبت بود و در نهایت سال ۷۰ موافقت شد تا گلف فعالیت خود را تحت عنوان هیات آغاز کند و فردی به نام کاشانی به عنوان رییس هیات منصوب شد. گفتند قانونی در مورد گلف وجود ندارد و به همراه دایی و برادر خود قوانین مربوط به اساسنامه گلف را نوشتیم و با جرات ادعا میکنم که نطفه گلف در ایران پس از انقلاب توسط ما گذاشته شد و هیات گلف تاسیس شد. گلف خوشبختانه مشکل شرعی نداشت بلکه مشکل انگ طاغوتی بودن داشت و با توجه به توضیحاتی که در مورد ورزشکاران گلف ارائه کردیم و گفتیم این افراد عموما مربوط به طبقه متوسط و ضعیف جامعه هستند توانستیم نظر مثبت آقایان را جلب کنیم و پس از چند سال نیز از هیات به فدراسیون تبدیل شد و فردی به عنوان عیسی اسحاقی که معاون مهرعلیزاد بود به عنوان اولین رییس فدراسیون گلف منصوب شد و در حال حاضر نیز عضو هیات رییسه فدراسیون است.
سوارکاری نیز پس از صحبتهای مقام معظم رهبری تا حدودی رواج پیدا کرد و چوگان نیز چنین شرایطی داشت. در عین حال با توجه به تاکید اسلام به سوارکاری نیز شرایط در مورد این رشته ورزشی تغییر کرد و در مورد تنیس نیز گذشت زمان باعث شد نگاهها تغییر یابد و در حال حاضر هر ۳ رشته ورزشی گلف، تنیس و سوارکاری در ایران فعال هستند و شرایط آنها نسبت به اوایل انقلاب خیلی تغییر پیدا کرده است هر چند که یک نفر مثل بنده و امثال بنده که گلف، تنیس یا سوارکاری میکردند خیلی در این برهه زمانی اذیت شدند.
ببینید افراد دیپلمات و سفرای ایرانی در بسیاری از مهمانیها بدلیل سرو شدن مشروب نمیتوانند شرکت کنند. خب در چنین وضعیتی یک دیپلمات چگونه میتواند روابط مناسبی با همکاران خارجی خود برقرار کند؟ برخی اخبار را باید در محافل خصوصی اخذ کرد و از آنها مطمئن شد تا با ارائه آنها به پایتخت مقامات کشور در مورد آنها تصمیمگیری کنند. با توجه به شرایط کشور ما از نظر مذهبی، ورزش یک فرصت بسیار مناسب است تا بتوانم رایزنیها را با دیپلماتهای خارجی انجام داد. مظهر دیپلماسی عمومی به ویژه برای ایرانیان، ورزش است. به عنوان یک دیپلمات نمیتوانستیم به منزل یک دیپلمات خارجی برویم و از آنها بخواهیم مشروب وجود نداشته باشد و به همین دلیل از خیلی مهمانیها و شرایط خصوصی محروم میشدیم و به قول معروف باخت میدادیم.
چرا ورزش و رشتهای مانند گلف بهترین فرصت برای دیپلماسی عمومی است؟ زمانی که به توپ ضربه میزنید باید حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ متر راه بروید و به توپ خود برسید و در این فاصله فرصتی است تا با همراه خود صحبت کنید. در زمینهای گلف علاوه بر این نمیتوان وسایل شنود مستقر کرد، بنابراین بهترین محیط برای انجام لابی و رایزنی زمین گلف است.
خیلی برای دیپلماسی عمومی از طریق ورزش زحمت کشیدم و خیلی اذیت شدم. برای دیپلماتهای ایرانی بهترین فرصت برای محک زدن اخبار ورزش است. زمانی که به عنوان سفیر ایران در استانبول فعالیت کردم اولین بار وزیر ورزش ترکیه را به ایران فرستادم و پس از آن عباسی را به عنوان وزیر ورزش به ترکیه فرستادم. قبل از آن هیچ وزیر ورزشی از ترکیه به ایران نیامده بود. در اتیوپی هم همین رویه را دنبال کرده بودم. مسابقات دو و میدانی را در ۲۲ بهمن ماه برگزار میکردیم و سال ۱۳۶۶ تا ۱۳۷۰ هر ساله تیم دو و میدانی اتیوپی را به ایران میفرستادم و بعضا پول توجیبی این دوندگان را از جیب خودم پرداخت میکردم چرا که اتیوپی کشور فقیری بود و هزینه بلیت نیز از سوی سازمان تربیتبدنی تهیه میشد. هر چهار سالی که به ایران آمدند نیز در دوی استقامت و نیمه استقامت قهرمان شدند. ورزش از چنین مزیتی برخوردار اما در حال حاضر این نقد وارد است که در محافل بینالمللی ورزشی نقشی نداریم هر چند که بخشی از موضوع سیاسی است. اگر میبینید در برخی موقعیتها به ما ظلم میشود به همین دلیل است چرا که با برخی کشورها مشکل سیاسی داریم و زمانی که این شرایط وجود داشته باشد فعالیتها علیه شما است.
بنده اسم گلف را پیاده روی با انگیزه گذاشتهام، یعنی شما اگر قصد دارید ۱۸ سوراخ بازی کنید باید ۷ تا ۸ کیلومتر راه بروید. علاوه بر این به گلف ورزش دیپلماتها میگویند. در تایلند خیلی زمین گلف وجود دارد. آن زمان یعنی حدود ۱۵ سال قبل خیلی در تایلند کودتا صورت میگرفت. یک سفیری در تایلند داشتیم و بنده آن زمان رییس تشریفات وزارت امور خارجه بودم و به تایلند رفتیم. وی میگفت نطفه کودتاها در زمینهای گلف بسته میشود. بنده دلیل این صحبت را به شما میگویم، زمانی که به توپ ضربه میزنید باید حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ متر راه بروید و به توپ خود برسید و در این فاصله فرصتی است تا با همراه خود صحبت کنید. در زمینهای گلف علاوه بر این نمیتوان وسایل شنود مستقر کرد، بنابراین بهترین محیط برای انجام لابی و رایزنی زمین گلف است.
دیپلماتها نمیتوانند به راحتی ورزشهای دیگری نظیر فوتبال یا والیبال و بسکتبال را بازی کنند. ممکن است در چنین رشتهای نیز فعالیت کنند اما گلف ورزش با پرستیژ و مناسبی برای دیپلماتها است. در عین حال گلف تنها رشته ورزشی است که داور ندارد و باید شخصیت شما بر مسابقه حاکم باشد.
وزارت ورزش و جوانان و کمیته ملی المپیک که ساخته شد ۳ زمین از مجموعه گلف انقلاب را گرفتند و ۲ زمین نیز در اختیار یک ارگان قرار گرفت از ۱۸ زمین در مجموعه گلف انقلاب ۵ زمین کم شده و این زمین ناقص است. البته شانس آوردیم که همه زمینهای گلف نابود نشد چرا که یکی از روسای جمهور (احمدینژاد) گفته بود بروید و در زمینهای گلف ساختمانسازی کنید، خدا رحم کرد.
در زمین گلف انقلاب وزارت ورزش و کمیته المپیک را ساختند
ساختمان های وزارت ورزش و جوانان و کمیته ملی المپیک که ساخته شد ۳ زمین از مجموعه گلف انقلاب را گرفتند و ۲ زمین نیز در اختیار یک ارگان قرار گرفت. یک روز هاشمیطبا که رییس کمیته ملی المپیک بود را آوردیم و خواستیم جایزه مسابقات گلف را به برندگان اهداء کند. به وی گفتیم زمینهای واقع در سئول که قبلا تحت عنوان زمین مجموعه شاهنشاهی مطرح بود ناقص شده است. گفت زمان جنگ دوستان نظامی نزد وی رفته و درخواست کردهاند وسط نمایشگاه بینالمللی سایت راداری احداث کنند و هاشمیطبا به آنها گفته است چرا نمایشگاه بینالمللی؟ زمینهای گلف رها شده است و از آنجا استفاده کنید. وی اعتراف کرد که او آقایان را به سمت زمینهای گلف هدایت کرده است. به عقیده بنده هاشمیطبا به نوعی بیمعرفتی و کم لطفی کرده و گفته بود زمینهای گلف مفت است. البته شانس آوردیم که همه زمینهای گلف نابود نشد چرا که یکی از روسای جمهور (احمدینژاد) گفته بود بروید و در زمینهای گلف ساختمانسازی کنید، خدا رحم کرد.
از ۱۸ زمین در مجموعه گلف انقلاب ۵ زمین کم شده و این زمین ناقص است. در عین حال وضعیت زمین چمن نیز مناسب نیست و برنامههای زیادی برای توسعه زمین گلف مجموعه انقلاب داشتیم اما متاسفانه همکاریهای لازم صورت نگرفت. دفتر فدراسیون گلف نیز در زمین گلف انقلاب بود که آن را نیز از ما گرفتند. در همه جای دنیا باشگاه گلف در کنار زمین گلف قرار دارد. شروع به فعالیت کردیم و اقدام به خاکبرداری کردیم و ۴ طبقه نیز پایین رفتیم اما عاصم یوسفی به عنوان رییس شرکت توسعه و نگهداری اماکن ورزشی جلوی پیشرفت کار را گرفت و اکنون که او عزل شده در تلاش هستیم تا مجددا فعالیت در خصوص این پروژه را پیش ببریم. این مجموعه صرفا مربوط به دفتر فدراسیون نیست و در عین حال میتوان به عنوان محیطی برای ورزشکاران گلف از آن استفاده کرد و حتی قصد داشتیم در آن استخر احداث کنیم.
چرا زمین چمن گلف مجموعه انقلاب بازسازی نمیشود؟
این اتفاق خیلی هزینهبر است. متاسفانه فدراسیون گلف از این شرایط مالی برخوردار نیست.
در مورد برادر خود و مدال برونمرزی که توانست در رشته گلف قبل از انقلاب کسب کند بگویید.
قبل از انقلاب، خارجیها در حوزه خلیج فارس و برخی کشورهای دورتر حضور داشتند و مسابقات سالانه با حضور برخی کشورهای اروپایی برگزار میکردند. یکسال برادرم هرمز حسین پور قهرمان شد و یکبار نیز به مقام سوم دست یافت. وی تنها فردی است که قبل از انقلاب موفق شد در مسابقات برون مرزی مدال کسب کند و قهرمان شود. بعد از انقلاب نیز که گلف تعطیل شد و وی دیگر نتوانست گلف بازی و در مسابقات شرکت کند. زمانی نیز که گلف مجددا فعالیت خود را آغاز کرد سن بردارم بالا رفته بود و چند سال طول کشید تا مسابقات داخلی برگزار شود. هر ساله مسابقاتی در مسجد سلیمان تحت عنوان شهباز حسینپور برگزار میشود که به نوعی یادواره وی نیز تلقی میشود.
در مورد تجهیزات گلف نیز بگویید. به عقیده بسیاری از افراد گلف ورزش لاکچری است.
گلف لباس خاصی نمیخواهد و با هر لباسی میتوان گلف بازی کرد. اینکه میگویند گلف لاکچری است به دلیل وجود افرادی است که گلف بازی میکنند. عموما تجار، سیاستمداران و دیپلماتها گلف بازی میکنند و به همین چنین نگاهی نسبت به گلف وجود دارد. در عین حال برخی آقایان نسبت به گلف ذهنیت خوبی ندارند و همواره در مورد گلف با متلک صحبت میکنند.
بنده به شخصه حدود ۱۲ سال است که با یک دستگاه چوب بازی میکنم و حداقل ۲۰ سال دیگر نیز میتوانم با همین وسیله بازی کنم. وسایل گلف عمرانی خواهد بود و درست است که شما ممکن است مبلغ بالایی بپردازید اما این اتفاق یکبار رخ میدهد. کدام رشته ورزشی است که ۳۰ سال بتوان از تجهیزات آن استفاده کرد؟ در حال حاضر نیز تجهیزات ارزانی در بازار وجود دارد که میتوان خریداری کرد. تنها وسیله مصرفی در گلف توپ است که کهنه میشود و تنها عیب آن است که ممکن است گم شود. هر چند کسی که توپی گم میکند ممکن است توپ نیز پیدا کند و این اتفاق طبیعی است. گلف لباس خاصی نمیخواهد و با هر لباسی میتوان گلف بازی کرد. اینکه میگویند گلف لاکچری است به دلیل وجود افرادی است که گلف بازی میکنند. عموما تجار، سیاستمداران و دیپلماتها گلف بازی میکنند و به همین دلیل چنین نگاهی نسبت به گلف وجود دارد. در عین حال برخی آقایان نسبت به گلف ذهنیت خوبی ندارند و همواره در مورد گلف با متلک صحبت میکنند. ناگفته نماند که شرایط نسبت به قبل تغییر کرده است هر چند که همچنان به نقطه ایدهآل نرسیدهایم و به قول معروف قبح گلف بازی کردن و سوارکاری به طور کامل نشکسته است و با خودسانسوری در مورد این رشتههای ورزشی مواجه هستیم.
در مورد حضور به عنوان سفیر ایران در اتیوپی توضیح دهید.
این مسائل محرمانه است و معمولا پس از گذشت ۳۰ سال بازگو میشود. زمانی که سفیر میشوید در مورد روابط دو کشور مطالعاتی را انجام میدهید. نفر قبل از بنده رییس نمایندگی بود و بنده اولین سفیر ایران در اتیوپی بودم. آن زمان هایله سلاسی رییسجمهور اتیوپی بود و روابط خوبی با شاه داشت و در مراسم جشنهای ۲۵۰۰ ساله خیلی فعال بود. شاه هم با رژیم صهیونیستی رابطه داشت و هم با هایله سلاسی. رژیم صهیونیستی، ایران و اتیوپی روی نقشه همانند یک کمربند دور کشورهای عربی قرار داشتند و بر اساس یک طرح آمریکایی و اسراییلی قرار بر این بود تا این سه همانند یک کمربند کشورهای عربی را دور بزنند. در سطوح دیپلماسی سفیر، کاردار و مامور موقت قرار دارند. پس از انقلاب سطح روابط ایران و اتیوپی پایین آمد و سفیر را احضار کردیم و سطح روابط با اتیوپی را پایین آوردیم. زمانی که سال ۶۶ سطح روابط بین ایران و اتیوپی بهبود یافت بنده به عنوان اولین سفیر ایران در اتیوپی بعد از انقلاب به این کشور رفتم.
آن زمان قیمت اولیه ۲۳ میلیون دلار بود که برای چهار هواپیمای F۴، پنج هواپیمای F۵ و چهار موتور باید پرداخت می شد. آن زمان این قیمت خیلی عدد بالایی بود و بنده بعد از یکسال و چند ماه مذاکره قیمت را به حدود ۹٫۵ میلیون دلار رساندم و خریداری کردیم. دوستان از تهران آمدند و هواپیما را با کشتی بسته بندی کردند و به ایران بردند. مرحوم هاشمی رفسنجانی نیز در نماز جمعه اعلام کرد به کوری چشم آمریکا هواپیمای F۴ و F۵ خریداری کردیم.
قبل از بنده کودتایی علیه هایله سلاسی در اتیوپی صورت گرفته و کشته شد و حتی گفته می شود در همان کاخ به خاک سپرده شد. بعد از هایله سلاسی، هایله مریم دسالین رییس جمهور اتیوپی شد و سیستم نظامی خود را از آمریکایی به روسی تغییر داد و حتی زمین گلف را به پادگان تبدیل کرد و آن را به روسیه تحویل داد. اتیوپی مرکز طلا بود و به روسیه طلا می داد و تجهیزات نظامی را از این کشور خریداری می کرد. وی وسایل نظامی آمریکایی را در گوشهای انبار کرد. نفر قبل از بنده در اتیوپی مذاکراتی را در مورد این تجهیزات نظامی آمریکایی آغاز کرده بود اما به دلیل مسائلی از جمله قیمت به بن بست خرده بودند. بنده که پروندهها را بررسی کردم مجددا پرونده کلید خورد. سفرا معمولا در ابتدا و انتهای دوران فعالیت خود با رییسجمهور یک کشور دیدار میکنند اما بنده ۷ مرتبه با هایله مریم رییس جمهور اتیوپی دیدار داشتم و ۱۶ مرتبه نیز با نخست وزیر این کشور تنیس بازی کردم. برخی اطلاعات هم از سوی نظامیان این کشور به بنده میرسید. پرونده را به وزارت امور خارجه ارجاع دادیم و آنها با هایله مریم مطرح کردند و وی به بنده گفت حاضر هستند تجهیزات نظامی آمریکایی را به ایران بفروشند.
یکسال قبل از پایان جنگ یعنی سال ۶۷ بود. آن زمان قیمت اولیه ۲۳ میلیون دلار بود که برای چهار هواپیمای F۴، پنج هواپیمای F۵ و چهار موتور باید پرداخت میشد. آن زمان این قیمت خیلی عدد بالایی بود و بعد از یکسال و چند ماه مذاکره قیمت را به حدود ۹.۵ میلیون دلار رساندیم و خریداری کردیم. دوستان از تهران آمدند و هواپیما را با کشتی بسته بندی کردند و به ایران بردند. مرحوم هاشمی رفسنجانی نیز در نماز جمعه اعلام کرد به کوری چشم آمریکا هواپیمای F۴ و F۵ خریداری کردیم. یکی از دلایل خرید این هواپیماها ورزش بود. بنده در زمین تنیس با نخست وزیر بازی می کردم و هر جایی به مشکل می خوردم به نخست وزیر می گفتم و از طریق وی مسائل حل می شد.
در مورد حضور خود در ترکیه بگویید. آنجا چه اقداماتی در حوزه ورزش داشتید؟
زمانی که می گویم ورزش در دیپلماسی مهم و موثر است به همین دلیل است. در ترکیه هم همین روند را پیش گرفتم و موضوع خواهر خواندگی پرسپولیس، استقلال و سپاهان با تیم های ترکیه ای را نیز پیگیری کردم. در مورد حضور تیم های فوتبال در کمپ های ترکیه اولین قرارداد بین فدراسیون فوتبال ایران در زمان کفاشیان بین وی و رییس فدراسیون ترکیه که عمویش رییس اتاق تجاری بود، بسته شد. همچنین اولین قوانین فوتبال حرفه ای ترکیه که ۱۸۰ صفحه بود را ترجمه کردم و نزد کفاشیان فرستادم. آن زمان طی سال های ۷۹ تا ۸۳ در استانبول سرکنسول بودم. تیم های ورزشی از سال های ۸۰ به بعد به ترکیه آمدند و بنده کمپ های ارزان قیمت پیدا و با فدراسیون ترکیه لابی کردم و قرادادهای خواهرخواهندگی و برادرخواندگی به امضا رساندیم.
ما متاسفانه از ورزش به خوبی استفاده نمیکنیم. در مورد جام جهانی قطر بدانید که بخش زیاد آن سیاسی بود. قطر تا این حد هزینه کرده بود تا خودش را مطرح کند. مگر چقدر از جام جهانی درآمد داشته است؟ چندین رییس جمهور به قطر رفتند تا دیدار تیم های ملی خود را تماشا کنند. برخی از این روسای جمهور می دانند فوتبال در ملت آن ها خریدار دارد و قصد دارند نظر مثبت مردم را جلب کنند. ورزش سیاسی شده است. مگر روسیه را تعلیق نکرده اند؟ مگر همیشه نمی گفتند ورزش سیاسی نیست و به دلیل عدم مقابله با ورزشکاران رژیم صهیونیستی ورزشکاران ایرانی محروم می شدند اما حالا چگونه چنین تصمیمی را در مورد روسیه اخذ کرده اند؟ بیایند و جواب دهند. هر کسی می گوید ورزش سیاسی نیست دروغ می گوید. ممکن است ما را نیز تعلیق کنند که در مورد جودو این اتفاق افتاد. در فوتبال و کشتی در آسیا و دنیا حرف های زیادی برای گفتن داریم اما متاسفانه هیچ مقام رسمی در فدراسیون های جهانی نداریم و از این مزیت برخوردار نیستیم. هر کسی بتواند در فدراسیون های جهانی کرسی به دست آورد بسیار به نفع آن کشور خواهد بود. حق خوری ها ناشی از همین است. در سیاست هم همین روال وجود دارد و کشورها یارگیری می کنند و در رای گیری ها می تواند رای موافق کسب کنند. همین کشورهای کوچکی که حتی روی نقشه معلوم نیستند در زمان تصمیم گیری رای مهمی دارند. باید با آن ها روابط دوستانه برقرار و رای موافق آن ها را جلب کرد. روسیه یک رای دارد و یک کشور بسیار کوچک هم یک رای دارد. بنابراین در محافل سیاسی و ورزشی باید صاحب رای باشی و این ها لازم و ملزوم یکدیگر هستند. اگر بتوانید در محافل سیاسی قدرتمند شوید به طور حتم در سایر بخش ها نظیر ورزش هم قدرتمند خواهید شد.
در مورد وضعیت فعلی رشته گلف هم بگویید. آیا روی آوردن حداکثری به مینی گلف باعث نمیشود از ماموریت اصلی که توسعه رشته گلف است عقب بمانیم؟
بنده نیز قبلا این مسئله را مطرح کردم اما دلایلی وجود دارد. در ابتدا با صداوسیما مشکل داشتیم. این سازمان در مورد گلف مقاومت داشتند و پس از حضور حمید عزیزی به عنوان رییس فدراسیون و تلاش های وی و نیز روابطی که بنده داشتم تبلیغات در مورد گلف بهبود یافت و حتی برخی مسابقات پخش شد. گلف در حال حاضر به دلیل اینکه زمین گلف نداریم حتی اگر علاقمند هم داشته باشد امکان پذیرش را نداریم چرا که مجموعه انقلاب ورودی می خواهد و در عین حال گلف هم ورودی دارد. حال شما قصد دارید مردم را به گلف دعوت کنید که آن زمین در محدوده بالای شهر قرار دارد و باید ۲ مرتبه ورودی بپردازید. حتی اگر بخواهیم در مورد گلف تبلیغات انجام دهیم قدرت جذب نداریم. برای اینکه گلف از تب و تاب نیفتد باید ورزش های وابسته قانونی همانند مینی گلف و وودبال را فعال کنیم. مینی گلف را در هر مکانی میتوان دایر کرد و به همین دلیل مینی گلف امروزه در کشور اوج گرفته است اما باید بدانیم گلف نسبت به مینی گلف از این ظرفیت برخوردار نیست. حتی ما به عنوان هیات رییسه فدراسیون گلف کارت ورودی مجموعه انقلاب را نداریم. حال شما میخواهید در گلف جذب انجام دهید، اما چگونه؟ بنابراین عمدا تمرکز خود را روی مینی گلف معطوف کردیم تا گلف از رونق نیفتد هر چند که مینی گلف بیشتر تفریح است اما چارهای نداشتیم. ما در کشور زمین گلف نداریم و دچار عذاب هستیم. ابتدا به ما مجوز دادند باشگاه گلف تاسیس کنیم و حتی چهار طبقه حفاری کردیم اما جلوی پیشرفت کار را گرفتند. در عین حال بودجه بسیار کمی داریم و شاید در بین فدراسیونها کمترین هستیم. فدراسیون گلف بودجه بسیار محدودی دارد و حتی قهرمانان این رشته ورزشی در مضیقه هستند. در حوزه جذب اسپانسر هم با مشکل مواجه هستیم و به سختی در این راستا اقدام میکنیم. در تهران با کمبود زمین گلف مواجه هستیم و حتی زمین گلف موجود هم در اختیار بخش خصوصی است و فدراسیون گلف هیچ نقشی در زمین گلف ندارد. این فاجعه است که یک فدراسیون زمین آن رشته ورزشی را در اختیار نداشته باشد. مجموعه انقلاب تبدیل به مجموعه رستوران ها شده است. مگر چقدر رستوران نیاز داریم؟
اجازه نمیدهند در زمین گلف باشگاه گلف را بسازیم تا زمانی که ورزشکاران گلف تمرین خود را تمام می کنند به باشگاه بیایند و استراحت کنند. در حال حاضر اگر بخواهند آب هم بخورند باید پول بپردازند. نگاه حاکم در مورد مجموعه انقلاب صرفا درآمدزایی است و این مجموعه بیشتر تفریحی است تا ورزشی! امیدوار هستیم مدیریت جدید در شرکت توسعه و نگهداری از اماکن ورزشی با رویکرد جدید ورزشی کار را پیش ببرد و شرایط نسبت به قبل تغییر کند.