به گزارش حاشیه خبر به نقل از همشهری آنلاین، «چند مرد غریبه جلوی پارکینگ خانهمان روی من اسلحه کشیدند. همه چیز در چشم بر هم زدنی رخ داد. شب بود و هوا هم تاریک. سارقان از خلوتی کوچه استفاده کردند و من چارهای نداشتم جز اینکه برای نجات جانم خودروی اپتیمای خود را در اختیار آنها قرار دهم.اما ریموت خودرو دست خودم جا ماند و خودرو من بدون ریموت به هیچ وجه روشن نمیشود.»
این اولین اظهارات مرد جوانی بود که بعد از رساندن خود به کلانتری تهرانپارس در طرح شکایت خود عنوان کرد. او سراسیمه مینمود و به شدت ترسیده بود و بعد از اینکه شکایتش از سارقان مسلح به ثبت رسید، رسیدگی به موضوع در دستور کار دادسرای ناحیه ۳۴ ویژه سرقت قرار گرفت.
بازبینی دوربینها
در اولین قدم از رسیدگی به این موضوع دستور بازبینی دوربینهای مدار بسته صادر شد که مشخص شد باند ۴ نفره سرقت بعد از ربودن خودروی این مرد از محل متواری شدهاند. تحقیقات ادامه پیدا کرد و با توجه به اینکه احتمال میرفت این افراد از قبل زاغ سیاه راننده را چوب زده و در موقعیتی مناسب او را غافلگیر کرده باشند؛ رفت و آمدهای اخیر راننده تحت بررسی قرار گرفت و در عین حال ردیابی متهمان با توجه به تصاویر به دست آمده از آنها آغاز شد.
شام در رستوران
شاکی پرونده در جریان تحقیقات اذعان داشت که در آخرین شبهای قبل از سرقت، تنها جایی که رفته بود رستورانی در جاجرود بود که شب قبل از حادثه شام را در آنجا صرف کرده و ساعتی را در باغ رستوران گذرانده بود.
راننده همچنین گفت که موقع صرف شام ریموت خودرو را به کارگر باغ رستوران داده بود تا او در صورت نیاز خودرو را جابه جا کند.بررسی دوربین مدار بسته نزدیک باغ رستوران نشان میداد که کارگر این رستوران با خودروی اپتیما دقایقی از محل پارکینگ دور شده بود.
با اقدامات صورت گرفته از سوی مأموران پلیس آگاهی تهران باند سارقان به دام افتادند و نه تنها پرده از راز شگرد عجیب خود برداشتند بلکه مشخص شد که آنها بعد از سرقت با یکدیگر اختلاف شدید پیدا کرده و ممکن بود یکی از آنها به دست دیگری به قتل برسد.
دعوای دزدها
متهمان بعد از دستگیری صراحتاً به سرقت مسلحانه خودروی اپتیما اقرار کردند. سردسته این باند در توضیح شگرد باند سارقان گفت: «به عنوان کارگر یک باغ رستوران مشغول کار شدم تا اینکه راننده اپتیما برای صرف شام آنجا آمد. مطابق نقشهای که از قبل با ۳ همدستم کشیده بودیم؛ از راننده خواستم ریموت خودروی خود را در اختیار من قرار دهد تا اگر مشتریان دیگرخواستند از پارکینگ رستوران خارج شوند بتوانم خودرو او را جابه جا کنم. راننده هم قبول کرد.
من و همدستانم از قبل شرایط کپی کردن ریموت را مهیا کرده بودیم و در دقایقی کوتاه این کار را انجام دادیم.سپس یک جیپیاس خیلی ریز به نازکی یک سوزن را در صندلی خودرو فرو کردیم.به این ترتیب بعد از اینکه راننده به منزلش رفت آدرس خانه او واقع در خیابان بهار تهرانپارس را پیدا کردیم.شب بعد هم نقشه ربودن خودرو او را در حالی که داشت خودرو را وارد پارکینگ خانهاش میکرد با تهدید اسلحه عملی کردیم.»
در حالی که تحقیقات در این پرونده ادامه داشت تا سرقتهای مشابه احتمالی فاش شود، یکی از اعضای باند سرقت گفت: «یکی از همدستان من قصد به قتل رساندن من را داشت. بعد از اینکه خودرو را سرقت کردیم، سردسته باند و رفیقش به من و یکی دیگر از اعضای باند گفتند که فردای آن شب سر قرار مشخصی برویم تا سهم ما را از سرقت پرداخت کنند اما آنها سر قرار نیامدند. وقتی پیگیر آنها شدیم در منطقه کوهستانی لویزان با ما قرار گذاشتند.گفتند ساعتی آنجا با هم خوش میگذرانیم و بعد سهم ما را میدهند. می گفتند گوسفندی کشتهاند و میخواهند با گوشت آن کباب بخوریم و دلی از عزا در بیاوریم.
من و رفیقم هم قبول کردیم.در جای خلوتی با آنها قرار گذاشتیم و برایمان کباب درست کردند. بعد از خوردن کباب، نوشیدنی ای برایمان درست کردند که رفیقم بعد از خوردن آن حالش بد و بیهوش شد. حال من هم بد بود که بعداً متوجه شدم در نوشیدنی مخدر شیشه ریخته بودند.سردسته باند با خودرو از محل دور شد و نمیدانم کجا رفت. وقتی با رفیق او تنها شدم در همان حال بد جسمی پاهایم را بست و وارونه من را مثل گوسفند از درخت آویزان کرد. می گفت میخواهد دست و پایم را قطع کند و مثل گوشت گوسفندی که کباب کردیم و خوردیم؛ من را هم کباب کند و بخورد. در همان لحظه سردسته باند از راه رسید و مانع رفیقش شد. اگر یک دقیقه دیرتر از راه میرسید شاید الان در شکم همدستش بودم!»
این پرونده در حالی در جریان رسیدگی قرار دارد که احتمال میرود سارقان با شیوه مشابه سرقتهای دیگری هم انجام داده باشند.