شهرام گراوندی
واقعیت این است که اعتراضات مردمی در اصفهان به بهانه ی خشک شدن زاینده رود، اعتراضی است بر خلاف واقعیات موجود کشور. این اعتراضات، آشکارا بر خلاف و در تضاد پیوستگی ملی و انسجام تمام شهروندان و شهرها و استان های کشور است. اصولن پیوستگی ملی، امری است بدون چانه زنی و بدون تعارف. و هر حرکتی که همراه با بخشی نگری و یا همراه با مطالبه ی قومی، شهری صرف باشد؛ غلط است و نافی توسعه یافتگی و اخلاق مدرن در ساحت امر سیاسی و مشارکت اجتماعی و فرهنگی مردم یک کشور. اجازه بدهید حجت را تمام کنم؛ اعتراضات اصفهان علیه امنیت ملی ایران است.
سالهای سال، مدیریت غیرمفید و بهره کشانه ی صرف از دیگر استان ها؛ با حضور مستمر مردانی از کویر ( اصفهان، یزد، کرمان و سمنان ) در دولت های مختلف؛ منابع آب و خاک و دیگر انرژی ها را در کشور به شدت فرسوده است. سدسازی های غیرکارشناسانه و بی شمار، اجازه ی استخراج منابع آب زیرزمینی با حفر چاه فراوان در اصفهان و یزد، انتقال آب کارون از سرچشمه ها با حفر تونل های متعدد، تشویق و حفظ کشاورزی در استان های کویری، کاشت برنج و هندوانه و دیگر محصولات آب بر، و مهم تر از همه، توسعه ی کارخانه ی فولاد مبارکه در اصفهان، همراه با احداث کارخانه های متعدد فولادی و دیگر صنایع در استان های کویری، با کمترین همراهی عقلانیت و دوراندیشی به شدت دنبال شده است.
هیچ عقل سلیمی باور نمی کند که چگونه با وجود کناره های طولانی خلیج فارس و دریای عمان، کارخانه های معظم فولاد ( نمونه ی بارزش، مبارکه اصفهان ) از بندرعباس برچیده شد و به اصفهان کویری منتقل شد!
توجیه این موضوع هم در ابتدای جنگ تحمیلی به کسانی در حاکمیت و دولت محول شد که بگویند باید کارخانه ها از تیررس دشمن دور باشد! در صورتی که در همان زمان، کارخانه های نورد و یا پالایشگاه نفت آبادان و یا لوله سازی و دیگر صنایع استان خوزستان در کنار کارون و یا در مجاورت دیگر آب های آزاد، به دشمن بعثی هم نزدیک بودند و کارشان را بدون اشکال پیش می بردند!
واقعیت این است، تکنوکرات های کارگزاران سازندگی که خاستگاه همه ی آنها، همین استان های یاد شده است، به ویژه در دولت های هاشمی رفسنجانی و سپس، هشت سال دولت محمد خاتمی، و حتا بعدها نیز بصورت لابی و مافیای پنهان و پیدا، نه تنها امنیت ملی و منافع ملی را در نظر نگرفتند، که با رجحان منافع استانی و بخشی نگری افراطی، کل کشور ایران را دچار بحران های بزرگ در حوزه ی زیست محیطی و اقلیمی کردند.
مردم اصفهان که امروزه کف زاینده رود تجمع می کنند، بعید است مطلع نباشند که زاینده رود در تمام درازنای تاریخ، رودخانه ای موسمی و فصلی بوده؛ و نه یک شریان دائمی مانند کارون! یا وقتی از احیای زاینده رود می گویند، مگر می شود به مخاطرات و مشکلاتی که باعث خشکی حاد امروز زاینده رود شده، فکر نکنند؛ و وجود آلاینده های دائمی در اصفهان، و کارخانه های بزرگی که اگر تمام خزر هم به اصفهان منتقل شود، به سرعت برق و باد در دهان این کارخانه ها گم می شود، را از خاطر ببرند؟! مگر می شود کشاورزی سرسام آور برنج و دیگر محصولات باغی و مزرعه ای را نبینند و فکر نکنند منابع آب آن چگونه باید تامین شود؛ و هنوز مدعی باشند همین روال باید حفظ شود؟!
آیا در افکار عمومی دیگر استان های مجاور و در سطح کشور، کسی پیدا می شود که نام دیگری جز زیاده خواهی و عدم درک شرایط روز کشور از منظر تغییرات حاد اقلیمی و زیست محیطی را به این هموطنان عزیزمان منتسب نکند؟!
برای احیای زاینده رود، هیچ راهی بجز انتقال کارخانه ی فولاد مبارکه، و جمع کردن بساط کارخانه های فولادی از استان های کویری و انتقال هر چه سریع تر به استان های کنار خلیج فارس و تعطیل و یا تغییر شیوه های کشاورزی در استان اصفهان و دیگر استان های کویری وجود ندارد.
به خیابان ریختن و کف رودخانه ای که زمانی جاری بود هم دردی را درمان نمی کند.
مطالبه گری را از شیوه ی درستش پیش ببرید.
بحمدالله هم نمایندگان جسور و هم مسوولان قدرتمندی در کل کشور دارید و می توانید با دادن رهنمودهای درست، دولت و حاکمیت کشور را توجیه کنید که تن به این جراحی ناگزیر بدهند و با انتقال کارخانه های فولاد مبارکه و دیگر کارخانه ها و صنایع آب بر و تغییر نگاه کشاورزی در استان های کویری تان ، کشور را از پرتگاه بزرگ خشکیِ ناگزیر ملی ، نجات دهید.