به گزارش «تابناک» به نقل از عصر ایران، دکتر سپهر قاضی نوری در مطلبی تأمل برانگیز با عنوان «نقشه راه نابود کردن یک ملت به زبان ساده» یا «چگونه در ده گام، کشوری را دچار خودسوزی کنیم؟» نوشت:
۱. اجازه میدهیم هر جا که قدری آب و درخت و استعداد جنگلی و کشاورزی دارد، تبدیل به ویلا برای طبقۀ “از ما بهتران” شود تا گاهی برای تفریح به آن سر بزنند.
۲. برای رفاه آنان، بنزین و گاز طبیعی را از اقصی نقاط کشور با هزینۀ سرسام آوری منتقل کرده و تقریباً رایگان می دهیم تا در خودروها و ویلاهایشان بسوزانند، به نحوی که حتی برای روزهای که در ویلا نیستند هم آن را گرم نگه دارند تا روز ورود، اذیت نشوند.
۳. چون استعداد کشاورزی در مناطق مزبور از بین رفته، جوانان طبقۀ “از ما بدتران” به شهرهای بزرگ مهاجرت می کنند تا در نقش نظافتچی و پیک موتوری به صاحبان ویلاها خدمت کنند. پیرمردها و پیرزنهایشان هم می شوند سرایدار ویلاها.
۴. زمینهای پدری طبقۀ “از ما بدتران” که تنها سرمایه آنها بود و به قیمت ارزانی فروخته بودند در بورس ویلاسازی و دلالی می افتد و به شدت گران می شود. دارایی اجداد آنها دود شده و دیگر هیچ تعلق خاطری به روستا و شهر و کشورشان ندارند و صرفاً به ادامۀ حیات می اندیشند.
۵. به این ترتیب، خود این طبقۀ “از ما بدتران”، بهترین حافظان یارانه ها برای طبقات “از ما بهتران” می شوند چون با همین بخورنمیر زنده هستند.
۶. هروقت وضع مالی کشور خوب می شود، پول حاصله را به طبقۀ “از ما بهتران” تزریق می کنیم تا ویلا و ماشین بهتری فراهم کنند. هروقت هم وضع کشور خراب شد، طبقۀ “از ما بدتران” باید تحمل و مقاومت کنند.
۷. خوب حالا دیگر نه ترافیک و آلودگی و تجمع اقشار “از ما بدتران” شهرها را قابل سکونت گذاشته و نه محیط زیست و آب و هوایی در مناطق غیرشهری مانده است؛ پس طبقۀ “از ما بهتران”، کشور را لایق خود نمی دانند و چاره ای جز مهاجرت به خارج ندارند.
۸. مهاجرت این افراد، به معنای خارج کردن میلیاردها دلار از ثروت ملی است، و لذا از فروش نفت و منابع ملی، به جز ترافیک و آلودگی، چیزی به طبقات پایین نرسیده است.
۹. “از ما بدتران” هم به هر حال کور و کر نیستند، این شرایط را می بینند و روز به روز بر بغض و کینۀ آنان اضافه می شود. تفاوتهای قومیتی، زبانی، نژادی و حتی جنسیتی را مایۀ عقب ماندگی خود می دانند و هر گروه به دشمنی با گروه های دیگر برمی خیزد. انواع گسل های اجتماعی فعال شده و منتظر اولین لرزش می مانند.
۱۰. حالا دیگر کاری نداریم جز این که بنشینیم و منتظر چشیدن میوۀ درختی باشیم که خود کاشته ایم.
البته که باغ ما از این درختان زیاد دارد و فقط یکی از آنها را اینجا شناختید.