چهاردهم شهریور امسال وقتی زنی به همراه نوه ۶ساله خود به نام نرگس برای خواندن نماز به مسجد محلهشان رفت، زنی جوان به آنها نزدیک شد و به بهانه دادن غذای نذری دختربچه ۶ساله را ربود و با خود برد. مادربزرگ که در پایان نمازش متوجه گم شدن نوهاش شده بود، پلیس را خبر کرد و تیمی از مأموران اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران برای پیدا کردن کودک ربوده شده وارد عمل شدند.
درحالیکه تحقیقات ادامه داشت زن کودکربا با موبایل مادر نرگس تماس گرفت و گفت در ازای دریافت ۵۰میلیون تومان حاضر است دخترشان را به آنها تحویل دهد. او تهدید کرد که اگر پای پلیس به ماجرا باز شود جان نرگس کوچولو در خطر است.
در ادامه تحقیقات، مأموران موفق شدند ردپای زن کودکربا را در پارکی در جنوب شرق تهران بهدست آورند. آنها پارک را محاصره کردند و درحالیکه چند ساعت از ربوده شدن دختربچه گذشته بود، زن کودکربا با دیدن پلیس در اطراف پارک، دختربچه ۶ساله را در گوشهای رها کرد و متواری شد.
آن روز نرگس کوچولو صحیح و سالم در آغوش
خانوادهاش قرار گرفت اما تحقیقات برای دستگیری متهم ادامه دارد. بهگفته سرهنگ علی ولیپور گودرزی، رئیس پلیس آگاهی تهران، کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران رصدهای اطلاعاتی را ادامه دادند و با بهرهگیری از روشهای علمی کشف جرم مخفیگاه متهم را در جنوب تهران شناسایی کردند.
وی افزود: عصر سهشنبه و با هماهنگی قضایی، کارآگاهان وارد مخفیگاه این زن شدند و او را دستگیر کردند. متهم پس از انتقال به اداره یازدهم پلیس آگاهی به ربودن نرگس و یک فقره کودکربایی دیگر با شگرد تعارف غذای نذری در اواسط مرداد امسال اعتراف کرد و گفت که پس از ربودن بچهها طلاهایشان را سرقت میکرد.
رئیس پلیس آگاهی تهران گفت: برای متهم قرار قانونی صادر شده و تحقیقات از او ادامه دارد.
انگیزه عجیب
زن جوان ۳۸ساله است و سابقه کلاهبرداری و سرقت دارد. او ۲ کودک را به بهانه دادن غذای نذری ربوده و پس از سرقت طلاهای آنها، رهایشان کرده است اما حالا در ادعایی عجیب میگوید که دختربچهها را در حسرت مادر شدن میدزدیده است.
انگیزه اصلیات از ربودن دختربچهها چه بود؟
دلم میخواست بچه داشتم باشم و برایش مادری کنم. سالها بود که در حسرت مادر شدن بودم و هیچ وقت نتوانستم به آرزویم برسم. وقتی که میدیدم خواهرانم و همسران برادرانم بچه دارند حسرت میخوردم و با خود میگفتم چرا من جای آنها نیستم. هر وقت میدیدم که آنها با ذوق و اشتیاق، کودکانشان را به پارک میبرند غصه میخوردم که چرا من مانند آنها خانوادهای ندارم و صاحب بچه نیستم. همین انگیزهای شد تا کودکان را به بهانه دادن غذای نذری با خودم به پارک میبردم. چند ساعتی با آنها خوش میگذراندم و تصور میکردم مادرشان هستم و نقش یک مادر را بازی میکردم.
بعد چه میشد که رهایشان میکردی؟
چند ساعت بعد وقتی بچهها بیتابی میکردند و سراغ مادرشان را میگرفتند ناچار میشدم رهایشان کنم.
اما دست به اخاذی و سرقت طلاهایشان هم زده ای؟
تا زمانی که نقش مادر را بازی میکردم که اصلا فکر سرقت و اخاذی در سرم نبود اما وقتی بچه بیتابی میکرد و بهانه مادرش را میگرفت تازه بهخودم میآمدم و میفهمیدم که من مادر واقعی آنها نیستم و باید از این خواب عجیب بیدار شوم. از آنجا که مشکلات مالی داشتم ناچار میشدم به سراغ مرحله بعدی یعنی سرقت و اخاذی بروم که البته در نقشه اخاذی ناکام ماندم و تنها به سرقت اکتفا کردم.
چند کودک را با این شگرد ربودی؟
فقط ۲ کودک. البته قبل از کودکربایی قصد داشتم از زائران حرم در تهران و شهرری و یا نمازگزاران در مساجد سرقت کنم که نقشههایم عملی نشدند.
سابقه سرقت و کلاهبرداری هم داری؟
۹ماه در زندان بودم. با مردی آشنا شدم که او فریبم داد و بعد به من تهمت زد که انگشتر طلایش را سرقت کردهام. رفت از من شکایت کرد و من نتوانستم بیگناه بودنم را ثابت کنم و ۹ماه تمام پشت میلههای زندان بودم. پس از آزادی به سراغ مردی که از من شکایت کرده بود رفتم اما نتوانستم او را پیدا کنم تا به شکایت از او بپردازم. مدتی بعد هم با مرد دیگری آشنا شدم و با هم ازدواج کردیم اما اختلافات زیادی با یکدیگر داشتیم و کار به جدایی کشیده شد. من زن بدشانسی هستم و در همه این سالها هیچ وقت پیش نیامد که شانس در خانهام را بزند و آرزوهایم رنگ واقعیت بهخودشان بگیرند.