مرداد امسال مأموران پلیس در جریان دستبرد مسلحانه به خانهای در یکی از محلههای پایتخت قرار گرفتند و راهی آنجا شدند. محل سرقت خانه زوجی سالخورده بود و مأموران وقتی وارد آنجا شدند با پیکر نیمهجان این زوج مواجه شدند. آنها بهشدت کتک خورده بودند و با حضور اورژانس، به بیمارستان انتقال یافتند.
کسی که پلیس را خبر کرده بود، عروس این زوج بود. او گفت: پدر و مادر شوهرم تنها زندگی میکنند و ما گاهی به آنها سر میزنیم. ساعاتی قبل برای سرزدن به آنها به خانهشان آمدم و پس از انجام کارهای خانه، غذا سفارش دادم. وقتی زنگ واحد را زدند به گمان اینکه غذا رسیده، در را باز کردم اما ناگهان مردی نقابدار که اسلحه در دست داشت وارد خانه شد. او با اسلحه به تهدید ما پرداخت و بعد از آنکه دست و پایم را با چسب بست، مرا داخل یکی از اتاقها زندانی کرد. این مرد دست و پای پدر و مادر شوهرم را هم با پارچه و طناب بسته و چسبی به دهانشان زد. او با مشت و لگد به جان آنها افتاد. چون میخواست رمز گاوصندوق را بگیرد و من فقط صدای تهدیدهای او و نالههای پدر و مادر شوهرم را میشنیدم. او پس از آنکه رمز را به دست آورد محتویات گاوصندوق را خالی و فرار کرد. بهگفته مادر شوهرم، داخل گاوصندوق پول، طلا و جواهرات، دلار و سکههای طلا بود که در مجموع حدود ۴میلیارد تومان ارزش داشت.
وی ادامه داد: وقتی صدا قطع شد به سختی دست و پایم را باز کردم و از اتاق خارج شدم. فورا به کمک والدین شوهرم رفتم و به اورژانس و پلیس زنگ زدم. درحالیکه زوج سالخورده برای درمان به بیمارستان انتقال یافته بودند، گروهی از مأموران اداره آگاهی تهران با دستور قاضی مصطفی تقیزاده، بازپرس شعبه پنجم دادسرای ویژه سرقت تحقیقات برای شناسایی سارق مسلح را آغاز کردند. همزمان از بیمارستان خبر رسید که زن سالخورده به هوش آمده و از بیمارستان مرخص شده است اما شوهر وی با اینکه از خطر مرگ گریخته بود، اما همچنان تحت نظر پزشکان بود.
ردپای عروس
۳ماه از ماجرای سرقت گذشته و مرد سالخورده نیز از بیمارستان مرخص شده و به خانه برگشته بود. هرچند پلیس تحقیقات گستردهای را در این پرونده انجام داده بود، اما سرنخی از سارق مسلح بهدست نیامده بود. در همان روزها بود که سوتی عجیب عروس خانواده راز هولناکی را فاش و مشخص کرد که وی در ماجرای سرقت نقش دارد. ماجرا از این قرار بود که روز حادثه در خانه یکی از بستگان زوج سالخورده، مهمانی برپا بود و عروس این زوج نیز در آنجا حضور داشت. او انگشتر برلیانی که متعلق به مادر شوهرش بود را در دست داشت و این انگشتر نیز در ماجرای سرقت از خانه زوج سالخورده دزدیده شده بود. در مهمانی، یکی از بستگان زوج سالخورده چشمش به انگشتر عروس خانم افتاد و میخکوب شد. او از ماجرای سرقت مسلحانه و دزدیده شدن همه جواهرات ازجمله انگشتر برلیان زن سالخورده خبر داشت و حالا انگشتر سرقتی را در انگشت عروس خانواده میدید. این زن ماجرا را به مادرشوهر عروس خانم اطلاع داد و وقتی پشت پرده این سرقت فاش شد، زوج سالخورده راهی اداره پلیس شدند و از عروسشان شکایت کردند.
زن سالخورده گفت: چند شب قبل یکی از بستگانم، مهمانی خانوادگی بر پا کرد که من و عروسم هم در آنجا بودیم. یکی از اقوامم وقتی متوجه انگشتر عروسم شد، ماجرا را به من اطلاع داد و چون چشمانم ضعیف است و عینک نداشتم، متوجه ماجرا نشده بودم. اما وقتی عینکم را بهصورتم گذاشتم، با دیدن انگشترم که سرقت شده بود، شوکه شدم. وقتی مطمئن شدم که عروسم در ماجرای سرقت نقش دارد، تصمیم گرفتم از او شکایت کنم.
فراموشی عجیب
با شکایت این زن، عروس خانواده به دستور بازپرس پرونده بازداشت شد. او در بازجوییها اسرار سرقت را فاش کرد و گفت که با دزد مسلح همدست بوده و برای انتقام نقشه سرقت از خانه والدین شوهرش را کشیده است.
زن جوان توضیح داد: من و شوهرم زندگی خوبی داشتیم اما بهتدریج اخلاق و رفتار او تغییر کرد و دلیل آن را دخالتهای پدر و مادرش میدانستم. این دخالتها حتی باعث شد که من و شوهرم چندبار پایمان به دادگاه خانواده کشیده شود و در آستانه طلاق قرار بگیریم اما با پادرمیانی خانوادهام به سر خانه و زندگیمان برگشتیم. همه اینها باعث شده بود که از پدر و مادر شوهرم کینه به دل بگیرم. تا اینکه چند ماه قبل بهصورت اتفاقی با فردی به نام مهران آشنا شدم. وقتی فهمیدم که او یک سارق منزل است، نقشهای به ذهنم رسید. به او پیشنهاد دادم برای انتقام به خانه خانواده شوهرم دستبرد بزند و وحشت به دلشان بیندازد. او هم قبول کرد و وقتی شوهرم برای ماموریت کاری به شهرستان رفت، به بهانه کمک به خانه پدرش رفتم و با برنامهریزی قبلی، مهران وارد آنجا شد و علاوه بر کتک زدن زوج سالخورده، همه سرمایهشان را سرقت کرد.
وی ادامه داد: پس از سرقت، مهران تمام اموال مسروقه را با خودش برد به جز انگشتر برلیان مادرشوهرم را. من مشکل مالی نداشتم اما همیشه چشمم دنبال انگشتر برلیان و قیمتی مادرشوهرم بود. برای همین آن را گرفتم و یک شب قبل از شرکت در مهمانی خانوادگی، وقتی میخواستم به خانه دوستم بروم، آن را در انگشتم کردم و به خانه دوستانم رفتم اما فراموش کردم شب بعد یعنی همان شبی که مهمان خانه اقوام شوهرم بودیم، انگشتر را از دستم خارج کنم و همین حواسپرتی عجیبم کار دستم داد و لو رفتم.
با اعتراف این زن، دزد مسلحی که از سوی عروس شاکی اجیر شده بود در عملیاتی غافلگیرانه بازداشت شد و در بازجوییها به سرقت اقرار کرد. وی گفت: من با دستور زن جوان سرقت را اجرا کردم. او تا متوجه شد من سابقه سرقت دارم پیشنهاد داد تا خانه مادرشوهر و پدرشوهرش را خالی کنم. او گفت که داخل گاوصندوق آنها بیش از ۴میلیارد تومان طلا وجود دارد و من هم وسوسه شدم و برای بهدست آوردن پول، دست به این سرقت زدم.
وی همچنین درباره شکنجه زوج سالخورده نیز گفت: به خواسته عروس خانواده و برای بهدست آوردن رمز گاوصندوق مجبور شدم آنها را کتک بزنم و حالا هم پشیمانم. پس از سرقت نیز اموال مسروقه را به ۲مالخر فروختم. براساس این گزارش، با دستگیری ۲مالخری که طلا و جواهرات مسروقه را خریداری کرده بودند، تحقیقات در این پرونده ادامه دارد.