5

هفت حقیقت که دیدگاه‌تان را به زندگی تغییر می‌دهد

  • کد خبر : 9094
  • 11 تیر 1401 - 12:39
هفت حقیقت که دیدگاه‌تان را به زندگی تغییر می‌دهد
پیش‌ از آن که اجازه بدهید اتفاقات یا بخت و اقبال وادارتان کند فکر کنید همه زندگی مجموعه‌ای از رویدادهای تصادفی است، دیدنِ منطقی که در زیرلایه مسیر زندگی‌تان جریان دارد کمک‌تان می‌کند که به آن معنای بزرگ‌تر و ثمربخش‌تری را ببخشید.

«دارید در خیابان قدم می‌زنید و به‌ جای آن که به سمت راست بروید به سمتِ چپ می‌روید. در کمالِ شگفتیِ ناگهان با عشقِ زندگی‌تان ملاقات می‌کنید که منجر به تشکیل خانواده و اتفاقاتِ بعدی و بعدی می‌شود. این شانس است یا منطق؟

از کدام وقایع زندگی‌تان به‌ مثابه مهم‌ترین وقایع آن یاد می‌کنید؟ آیا مهم‌ترین وقایع زندگی شما بر اساسِ برنامه‌ریزی برایتان رخ داده‌اند یا کاملاً شانسی، تصادفی یا اتفاقی رخ دادند؟

همه ما حداقل یک داستان داریم که در آن چیزی واقعاً شگفت‌انگیز یا برعکس، واقعاً وحشتناک، بدونِ هشدارِ قبلی، برایمان رخ داده است. وقتی به این اتفاقی که در گذشته رخ داده فکر می‌کنید، آن را چگونه تفسیر می‌کنید؟ آیا آن را سرنوشت تلقی می‌کنید؟ آیا فکر می‌کنید که آن اتفاق در خدمتِ هدفِ بزرگ‌تری بوده است؟

شاید تصمیم گرفته بودید در حالی که یک فنجان قهوه، لپ‌تاپ و تلفن همراه‌تان را با هم در دست دارید از یک اتاق به اتاق دیگری در خانه‌تان بروید. هر چه تلاش می‌کنید که فنجان قهوه را نیندازید، کارساز نیست و قهوه از دست‌تان روی زمین میفتد و پای‌تان روی قهوه سر می‌خورد و تعادل‌تان را از دست می‌دهید. روی زمین می‌افتید و مچ پایتان زیرتان می‌ماند. چند ساعت بعد، پایتان در گچ است و باید حداقل چند هفته در همان وضعیت بمانید تا مچ خوب شود.

ممکن است در این اتفاق معناهای نهفته‌ای ببینید. شاید وقتی در بیمارستان منتظر بودید تا پایتان را گچ بگیرند، فردی را درست در اتاق بغلی ملاقات کردید که بعد از چند لحظه متوجه شدید، همان دوستی است که سال‌ها از او بی‌خبر بودید. شما از اینکه دوباره او را پیدا کرده‌اید و باز هم می‌توانید با هم ارتباط داشته باشید، خوشحال هستید. اتفاقی که به گمانتان، اگر پایتان نشکسته بود، ممکن بود هرگز رخ ندهد.

آیا سرنوشت بود که شما را برای ملاقات با دوستِ گم‌شده‌تان، که از قضا اهمیت زیادی برایتان داشت، به آن بیمارستان هدایت کرد؟

دو عاملی که بر ادراک ما از شانس اثر می‌گذارد

اتفاق‌های تصادفی زندگی می‌توانند در هر مکان و به هر طریقی رخ بدهند. دو محقق از دانشگاه اسلو، کارل تیگِن و اِلف بور کانتِن (۲۰۲۲) می‌گویند که ماهیتِ پیش‌بینی‌ناپذیرِ این اتفاق‌ها، ویژگی بسیار بد آنهاست. مردم ترجیح می‌دهند بدانند چه اتفاقی قرار است بیفتد زیرا «رخدادهای برنامه‌ریزی‌شده (غیر تصادفی و غیر شانسی) با خودشان نظم و ثبات را به زندگی ما می‌آورند.»

به‌ همین دلیل است که قبل از آغاز هر سفری شش‌دانگ به اخبار آب‌وهوا و شرایط تردد در جاده‌ها و خیابان‌ها توجه می‌کنید. تمایل به پیش‌بینی‌پذیری در میان محققان نیز وجود دارد: «آنها نسبت به پیش‌بینی و یافتنِ روابطِ علی بسیار متعهد هستند و تلاش‌شان دوری‌جستن از توضیح یک رخداد بر مبنای شانس و تصادف است.»

به‌ نظر می‌رسد که نیازِ انسان‌ها به تحمیل‌کردنِ نظم به هرج‌ومرج باعث می‌شود که آنها معنا را به ماهیتِ زیگزاگیِ رخ‌دادهای زندگیِ واقعی تزریق کنند.

ممکن است باور داشته باشید که شکستنِ مچ پا نتیجه یک طرحِ بزرگ‌تر است تا شما را به یک رفیق قدیمی برساند. وقتی به زنجیره رخدادها و تجربه‌هایی که زندگیتان را تشکیل داده‌اند، می‌اندیشید، تا چه اندازه این معانی را به رخدادها بخشیده‌اید تا بتوانید داستان‌های منجسمی را از آنچه برایتان رخ داده است، خلق کنید؟ مهم‌تر از آن، چه چیزی باعث شد که این رخدادها در وهله نخست تصادفی به نظر برسند؟

اگر چه ممکن است توضیحِ واضحات به نظر برسد اما تیم نروژی تأکید دارد که رخدادهایی که اغلب تصادفی به نظر می‌رسند، ناگهانی یا «غیر منتظره» رخ می‌دهند. زمان‌بندی نیز مهم است. تیگان و کانتن توضیح می‌دهند که شروع ماجراها بیشتر ممکن است تحتِ تأثیر شانس و تصادف به‌ نظر برسند تا پایانِ آنها.

یکی از آزمون‌هایی که محققان برای شناسایی میزان باورمندیِ مردم به شانس برگزار می‌کنند، شبیه پرسش‌نامه زیر است:

تصور کنید که دو دانش‌آموز دختر به نام‌های اِوی و اِلِن سال‌هاست که با هم دوست هستند. شما فکر می‌کنید کدام دو گزینه زیر احتمال بالاتری دارد؟

الف) اِوی و اِلنِ تقریباً تصادفی با هم دوست شده‌اند.
ب) اصلاً تصادفی نبوده که اِوی و اِلِن با هم دوست شدند.

شما کدام گزینه را انتخاب می‌کنید؟ اگر گزینه (الف) را انتخاب می‌کنید، جزو ۶۱ درصدی هستید که همین پاسخ را به این پرسش داده‌اند که یعنی باور دارید آغاز ماجراها تحتِ تأثیر شانس و تصادف است.

حالا بقیه ماجرا را بخوانید:

اِوی و اِلِن دیگر دوست نیستند. کدام دو گزینه به نظرتان درست‌تر است؟

الف) تصادفی بود که دوستی آنها به پایان رسید.
ب) اصلاً تصادفی نبود که دوستیِ آنها به پایان رسید.

آیا شگفت‌زده می‌شوید اگر بدانید که ۸۱ درصد از پاسخ‌دهندگان گزینه (ب) را انتخاب کردند؟ یادتان باشد که هیچ دلیلی برای پایان یافتنِ دوستیِ آنها ذکر نشده است. با این‌ حال اغلب افراد و احتمالاً شما، پایان را تصادفی نمی‌دانید؛ حتی اگر احتمال اثرگذاریِ تصادف روی نتیجه وجود داشته باشد. ممکن است اِوی دچار یک سانحه وحشتناک شده باشد و پایان این دوستی هیچ‌ ارتباطی به رابطه آنها نداشته باشد.

محققان نروژی «ناگهانی‌بودن» را به این معادله اضافه کردند و سپس از مشارکت‌کنندگان درخواست کردند که احتمال مقایسه‌هایی مثل مقایسه‌های زیر را قضاوت کنند:

فکر می‌کنید کدامیک از گزاره‌های زیر درباره شغلی است که ناگهانی شروع شده است؟

الف) شغلم به عنوان مشاور تکنولوژی کاملاً شانسی آغاز شد.
ب) شغلم به عنوان مشاور تکنولوژی شانسی آغاز نشد.

بر اساس یافته‌ها، احتمال اینکه شانس را علتِ رخ‌دادنِ چیزی در نظر بگیرید بسیار زیاد است، زیرا ۷۵درصد از افراد مشارکت‌کننده گزینه (الف) را انتخاب کردند. شما ممکن است استنباط کنید که این شروعِ ناگهانی نتیجه خوش‌شانس‌بودن فرد است.

هفت حقیقت که باید هنگامِ بازاندیشی درباره مسیر زندگی‌تان درباره‌اش تجدید نظر کنید

محققان دانشگاه اسلو حقایق دیگری در مسیر مطالعه‌شان کشف کردند که می‌تواند به شما کمک کند تجربه‌های زندگی‌تان را با یک رویکردِ جدید ببینید:

۱. به‌ نظر نمی‌رسد که پایان‌ها تصادفی اتفاق بیفتند اما شروع‌ها همیشه اتفاقی به نظر می‌رسند. به‌ نظر می‌رسد که آغازها مسئولِ رویدادهای بعدی باشند اما وقتی چیزی به پایان می‌رسد، فکر می‌کنید می‌دانید چه چیزی قبل از آن رخ داده است که این نوع تفکر باعث می‌شود اثرِ تصادف‌های احتمالی روی نتیجه را نبینید.

۲. به‌ نظر می‌رسد که شروع‌ها تصادفی باشند، زیرا شروع همیشه چشمگیرتر از پایان است. شروع در مقایسه با پایان توجه بیشتری را به خود جلب می‌کند که می‌تواند به این ادراک که شانسی رخ داده است، دامن بزند.

۳. بینِ بخت و اتفاق تفاوت وجود دارد. اگر رویدادی بدونِ دلیل رخ بدهد و زیاد مهم نباشد، بیشتر احتمال دارد که آن را یک اتفاق در نظر بگیرید. اما اتفاقی که در جای غلط و در زمان غلط رخ می‌دهد، مثل شکستنِ مچ پا به دلیلِ اهمیتِ زیادش معمولاً به بختِ بد نسبت داده می‌شود.

۴. شما حتی بدون تلاش هم می‌توانید دانش‌های مهم کسب کنید و این یافته بزرگی است. به مهارت‌های زیادی فکر کنید که تصادفی آنها را آموختید. ممکن است اتفاقی در حینِ صحبت با فردی یاد گرفته باشید که چطور یکی از مشکلات مربوط به خانه را حل کنید. شانس به شکل‌های غیر منتظره‌ای به نفعِ شما عمل می‌کند.

۵. گاهی اوقات شانس فقط یک شوخیِ جذاب است. شانس نه‌تنها بعضی‌وقت‌ها آموزنده است بلکه می‌تواند سرگرم‌کننده هم باشد. گر چه اغلب مردم از امور تصادفی و غیر منتظره بیزار هستند، اما نویسندگانِ مقاله می‌گویند که «شانس می‌تواند شادیِ زیادی را به همراه بیاورد.» اگر اینطور نیست پس مردم چه دلیلِ دیگری برای تماشای مسابقات ورزشی دارند؟

۶. شاید اصلاً شانس یا بخت در کار نباشد. وقتی به صدمه‌ای که به مچ پایتان زدید فکر می‌کنید، ممکن است به نظر برسد که بختِ بد باعث پدیدآمدنش شده است اما ممکن است که با توجه به سطحِ حواس‌پرتی‌ای که به دلیلِ حمل چند چیز متفاوت داشتید، این سانحه «اجتناب‌ناپذیر» بوده باشد. شاید شروع‌های تصادفی فقط امتدادِ الگوهای در جریانی باشند که از قبل وجود داشته‌اند.

۷. مردم ترجیح می‌دهند که به گذارهای زندگی به مثابه آغاز و شروع بنگرند. محققان اسلو با تقویت نکته آخر در یکی از آزمایش‌های خود به این نتیجه رسیدند که مردم ترجیح می‌دهند که به زندگی به مثابه مجموعه‌ای از فصل‌های مجزا نگاه کنند تا به مثابه الگوهایی که در امتداد هم رخ می‌دهند.

برای تجدید نظر درباره شانس آماده‌اید؟

تیگن و کانتن می‌گویند که «همه رویدادها علتی دارند و به طرزِ معناداری در شبکه‌ای از روابط خود قرار می‌گیرند»، برخی تصادفی و برخی غیر تصادفی هستند. اما چون آسان‌تر است که به این رویدادها به مثابه قطعاتِ مجزا نگاه شود تا الگوهای پیوسته، ارزشش را دارد که یک قدم به عقب برگردید و به دنبال مضامینِ گسترده‌تری باشید که الگوهای زندگی‌تان را هدایت می‌کنند.

برای این آزمایش فکری، با فکرکردن به رویدادهایی آغاز کنید که به‌ نظر می‌رسد تصادفی هستند اما در عوض فرایندهایی را منعکس می‌کنند که زیرلایه این رویدادها وجود دارند. دارید در خیابان قدم می‌زنید و به‌ جای آن که به سمت راست بروید به سمتِ چپ می‌روید. در کمالِ شگفتیِ ناگهان با عشقِ زندگی‌تان ملاقات می‌کنید که منجر به تشکیل خانواده و اتفاقاتِ بعدی و بعدی می‌شود.

پیش‌ از آن که در دامی بیفتید که باعث شود به هر قدمی که برداشته‌اید با تردید نگاه کنید، به دنبالِ الگوهای بزرگتر باشید. چرا به جای اینکه به راست بپیچید به چپ پیچیدید؟ آیا چیزی در سمت چپ بود که توجه‌تان را جلب کرد؟ شاید از منظره سمت چپ خوشتان آمده یا مغازه موردِ علاقه‌تان در سمتِ چپ بوده است؟ هر چیزی که شما را به آن سمت کشیده، همان چیزی است که عشقِ زندگی‌تان را نیز به خود جلب کرده است.

به‌ طور مشابه، به آن کارمندِ تکنولوژی فکر کنید که به نظر می‌رسید که شغلش را شانسی به دست آورده است. آیا امکان ندارد که چیزی او را به سمتِ تحصیل در این رشته هدایت کرده باشد که از قضا همین تحصیل باعث شده است که او برای کسب چنین موقعیتی شایستگی لازم را پیدا کند؟ آیا برای خودتان اتفاق نیفتاده که به خاطر قابلیت‌های‌تان به شغلی مشغول شوید؟

جمع‌بندی نهایی

پیش‌ از آن که اجازه بدهید اتفاقات یا بخت و اقبال وادارتان کند فکر کنید همه زندگی مجموعه‌ای از رویدادهای تصادفی است، دیدنِ منطقی که در زیرلایه مسیر زندگی‌تان جریان دارد کمک‌تان می‌کند که به آن معنای بزرگ‌تر و ثمربخش‌تری را ببخشید.»

لینک کوتاه : https://hashiehkhabar.ir/?p=9094

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.